سلامــــــــ .. من یه پسرم.... عاشق شدم ...همین.. یکـــــــی هستــ تو قلبــــــــــــــــم ... خیلــــــــــــــــــــــــــــــــی دوسش دارم...! خیلی زیاد... ..نمیدونه دوسش دارم..نمیدونه چقدر دوسش دارم.... نمــیدونه... نمیـدونم دوسم داره یا نه ؟ ...ولی..من..عاشقشم ..عاشق..عاشقه چشماشم..عاشقه اون نگاهشم عاشــــــــــــقه اون لبخندشــــــــــــــــ...... آخرشم یه روز .... دلم واسش تنگ شده... این وبلاگم برای اون ساختم..همه ی متناش واســه اونه...

جمعه 9 مرداد 1394
ن : عاشق تنها

کجا رفتی نفسم؟؟؟؟؟

سلام نفسم کجا رفتی؟؟؟؟؟

نگرانتم عشقم به خاطر کمردردت رفتی ؟؟؟؟؟؟

عشقم حالت خوبه؟؟؟؟؟

زهرا جونم؟؟؟؟؟؟؟

بابت دیشب هم ازت عذر میخوام که نیومدم و منتظرت گذاشتم

باور کن تا صبح نخوابیدم بیشش بودم اما روحم بیش تو بود همش تو فکر تو بودم




پنج شنبه 8 مرداد 1394
ن : عاشق تنها

سلام

سلام می تونم ازت بخوام دیگه سیگار نکشی؟ 

با یوزر پسر زیرابی برو تو ایرونی فیس برات یه پیام فرستادم.

راستی چرا اسمتو گزاشتی تنها و بیکس




پنج شنبه 8 مرداد 1394
ن : عاشق تنها

خدایا دوسش دارم




چهار شنبه 7 مرداد 1394
ن : عاشق تنها

بی معرفت

سلام نفسم خیلی بی معرفتی

من تو هنگ بودم خدایا من این عکس رو نذاشته بودم یه عکس دیگه بود داشتم دنبالش بودم که ببینم از کجا اومد دیدم حذف شد

حالا خودم میزارمش

 

 

خرداد یعنی زنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدگی

حالا که به وبلاگ سر میزنی اینو بگم نفسم که شماره رو حذف کردم دیگه ازت شماره ندارم

به ایرونی فیس هم نمیام

فقط میام درد دلامو اینجا برای تو مینویسم اگه اینجا نوشتن هم اذیتت میکنه بگو اینجا هم دیگه نمینویسم

خیلی دوستت دارم عشق من




چهار شنبه 7 مرداد 1394
ن : عاشق تنها

z:h




چهار شنبه 7 مرداد 1394
ن : عاشق تنها

مواظب خودت باش

سلام تمام زندگیم امیدوارم حالت خوب باشه

زهرا چرا اینکار ها رو میکنی از وقتی دیروز گفتی قاطی کردم هنوز

زهرا تو رو مرگ حامد نکن زهرا دیشب همینطوری حالم بود نماز خوندم دیدم سبک نشدم

زیارت عاشورا رو گذاشتم اول یکم همخونی کردم اما دیگه نتونستم طاقت بیارم بغضم ترکید گریه کردم 

زار میزدم پیش خدا میگفتم خدا چرا نفسم باید اینقد عذاب بکشه چرا اخه

همونجا خوابم کنار سجاده ساعت دو نیم بیدار شدم یه دلشوره بدی گرفته بودم یه دوش گرفتم اومدم بیرون ساعت 4 شده بود رفتم عبدالحق اذان شده بود نمازم رو همونجا خوندم با امامزاده عبدالحق یکم حرفیدم  نشسته بودم دیدم گوشیم زنگ میخوره افشین بود تعجب کردم جواب دادم دیدم میگه مغازه یکی از اشناها اتیش گرفته کجایی بیام دنبالت

اومد رفتیم بیچاره کل مغازش از بین رفت دیدنش خیلی برام سخت بود به افشین گفتم من نمیتونم ببینم میخوام برم

اومدم اینجا تا برات بنویسم درسته نمیخونی اما همین که مخاطبم تویی کلی اروم میشم

زهرا مرگ حامد نکن زهرا

تو اگه یه مو از سرت کم بشه خدا میدونه خول میشم

زهرا جون تو رو خدا مواظب خودت باش




سه شنبه 6 مرداد 1394
ن : عاشق تنها

امروز دیدمت عشقم

سلام نفسم امیدوارم حالت خوب باشه 

میدونم نمیخونی اما چه کنم فقط نوشتن برای تو ارومم میکنه

امروز کاری کردم که نباید میکردم اومدم دیدنت خیلی دلتنگت بودم دیگه نمیتونستم تحمل کنم اومدم  ساعت 10 و نیم رسیدم یکم جلوی دفتر وایسادم معلوم نبودی رفتم داخل شهرتون یکم دور دور کردم بنزین زدم برگشتم ساعت دوازده و نیم شده بود گفتم برم از بشت دفترتوت شاید معلوم باشین از هردو طرف فتم دیدم راهی برای بشت نداره داشتم برمیگشتم که که دفعه دیدم تو از دفتر اومدی بیرون در جا دور زدم و از اون طرف رفتم ماشین سوار شدم اگه بدونی دیدمت چه حسی بهم دست داد انگار هرچی غم و غصه داشتم ازم گرفتن بشت سرت راه افتادم داخل کوچه یکی از هم خدمتی رو دیدم تا باهاش احوال برسی کنم و بیام رفته بودی اخر نفهمیدم کجا رفتی زنگ زدی وقتی صدات رو شنیدم خدا میدونه انگار همه ی دنیا رو بهم دادن خیلی ذوق کردم فکر کردم میای بیرون اما نیومدی صدای اذان گوشیم در اومد رفتم مسجد همون کنار میدون کارگر نماز خوندم  رفیقم زنگ زد گفت اگه نوشهری بیا بیشم یکم بحرفیم میدان ازادی بود رفتم دنبالش یکم حرفیدیم گفتم میخوام برم بیش نامزدم براش یه کادو بخرم گفت چی گفتم نمیدونم چنجا بوتیک رفتیم بسته بود برای رفیقش زنگید اون گفت یه ساعت دیگه میام  منم گفتم دیر میشه من الان میخوام برم گفت منو برسون بعد برو  داشتم میرسوندمش که تو رو دیدم سریع بیادش کردم اومدم دم در دفتر دیدم رفتی داخل خیلی دوس داشتم ببینمت اما تو همش میگفتی برو یه لحظه قاطی کردم خداحافظی کردم اما نمیتونستم برم برگشتم اومدم جلوی دفتر دلمو زدم به دریا اومدم تو باورم نمیشد دوباره دیدمت خیلی دوس داشتم کنارت بشینم اما نزاشتی همش میگفتی برو خیلی ناراحت شده بودم اومدم بیرون یه نخ سیگار کشیدم یه کم اروم شدم برات زنگ زدم دیدم صدات گرفته اومدم بیشت که ارومت کنم اما دیدم واقعا دارم بچه بازی در میارم اومدم زنگ زدی که رفتم باهات حرفیدم اینقده بهم چسبید انگار به خر تیتاب بدی به قول بعضی ها خر کیف شدم 

اما اون اسی که دادی گفتی میخواستی دیوونه بازی در بیاری به خدا داغونم کرد اومدم محمود اباد رفتم لب دریا همون جایی که باهم رفتیم خیلی حالم گرفته شد رفتم همون جا که رو سنگ نشستی هر چی میگفتم بیا بغلم نمیومدی نشستم سیگار کشیدم و گریه کردم که اخر بالا اوردم هوا  چرا اخه چرا؟

چرا با خودت این کار رو میکنی 

من خر هم کاری نمیکنم ای خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا چرا

چرا نفسم باید اینقد عذاب بکشه چرا

مگه چی میشه منو تو مال هم شیم مگه چه گناهی کردم که اینجوری دارم تقاص بس میدم نفسم همش بهم اس دادی که دیگه نیام که دیگه اس ندم که دیگه زنگ نزنم چشم این کارا رو نمیکنم اما جواب این دل لعنتی رو چی بدم که همش تو رو ازم میخواد به خدا خیلی داغونم 

دیدی چقد زشت شدم همش به خاطر تو تو

برای کی خودمو برسم تو که نیستی هنوز کو زشتتر میشم میزارم عکسم رو تو وبلاگ همین تازه رسید خیلی حالم خرابه بهترینکار این بود بنویسم یکم اروم شم

نفسم به خدا امروز نه قصدم اذیت کردن تو بود ونه هوایی کردنت نمیخواستم خودمو اصلا بهت نشون بدم اما دلم طاقت نیاورد

هم از اومدم خوشحالم وهم ناراحت

از این خوشحالم که دیدمت از این ناراحتم که باعث اذیتت شدم شرمندم نفسم ببخشید

دوستت دارم زهرا جون 




دو شنبه 5 مرداد 1394
ن : عاشق تنها

دلم گرفته

خیلی دلم گرفته گریه کنم مگه مردا گریه میکنن؟ اره من دلم بگیره گریه میکنم مگه مردا احساس نداران!!




دو شنبه 5 مرداد 1394
ن : عاشق تنها

نــــــــــــــــرو نفسم لطفا 

یکی اینجا خیلی دوستت داره بدون تو ممیره تنهام نزار خواهش میکنم





تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان زهرا جون من و آدرس 23101393.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.